جمعه ۰۹ شهریور ۰۳ | ۱۱:۳۹ ۶ بازديد
گفت: «به پایین نگاه کن. جررود به پایین عکس نگاه کرد. او چیزی را دید که به نظر می رسید حلقه ای از دود مایل به زرد و یک نقطه آبی تیره در وسط توده نقره ای زیر آنها بود. او گزارش داد: “این کاری انجام داد.” دیویس بمب دوم و سومی را منتشر کرد.
جررود میتوانست آنها را هنگام شمعدان سقوط تماشا کند. آنها از اجسام بالدار و گلابی شکل به نقطه کاهش یافتند. سپس یک برق بسیار پایین و فوران آب و اسپری وجود داشت. در یک لحظه که فروکش کرده بود، و او یک نقطه دوم و بزرگتر آبی تیره را در کنار نقطه اول دید. جررود با هیجان گفت: “من معتقدم که تو این کار را انجام دادی.” “شما مطمئناً ظاهر نقره ای را از بین برده اید.
جرات دارید پایین تر بروید؟” دیویس با خوشحالی گفت: حتما. هواپیما مانند یک تیر شیرجه زد و به سختی پانصد فوت از سطح زمین صاف شد. جررود با عینک لکه های تیره را بررسی کرد. آشفتگی به طور هشت پا کامل فروکش نکرده بود، و او میتوانست امواج غیرقابلتردید را ببیند که هنوز از نقطهای که بمبها در آن سقوط کرده بودند، تابش میکردند. وقتی جررود به او گفت دیویس مثل یک پسر بچه پوزخند زد.
ناگهان گفت: «در فضای باز فرود میآییم و مطمئن میشویم» و هواپیما دوباره شیرجه زد. قبل از اینکه جررود بتواند اعتراض کند، آنها فقط سطح دریای نقره ای را زیر و رو می کردند. هواپیما به آرامی در نقطه مایع اقیانوس مستقر شد و دیویس موتورها را خاموش کرد. سرنشینان کابین مشتاقانه از پنجره ها به بیرون نگاه می کردند. همه در مورد آنها، در فضایی ۷ نشان که شاید شصت یا هفتاد یارد عرض داشت، آب زرد و روغنی بود.
اما مطمئناً آب بود، و نه چیزهای وحشتناک و ژله مانندی که دنیا این همه دلیل برای ترس داشت. ضربه مغزی ناشی از بمب انفجاری قوی، پوستههای شکننده حیوانات نقرهای را شکسته بود، و با از بین رفتن حفاظت آنها، دوباره به مایع تبدیل شده بودند. اما در لبه آن فضا، دریای نقره ای دوباره آغاز شد، آرام و بدخیم مانند قبل. هواپیما به آرامی روی سطح شناور عاشقانه بود در حالی که طرف کوچک به خودش تبریک می گفت.
دیویس با افتخار گفت: “این کار می کند.” نیتا دستش را به شدت فشرد. او با خوشحالی اعلام کرد: “می دانستم که او به چیزی فکر می کند.” ایولین و جرود در حال تخمین مساحت آب پاک شده با چهره هایی بودند که به تدریج درازتر می شدند. ایولین متفکرانه پیشنهاد کرد: «ببینیم که یک نارنجک دستی چقدر فضای خالی می کند. دیویس پرونده را باز کرد و یکی از بمب های کوچک شیطانی را بیرون آورد. او از پنجره عبور کرد و روی هواپیمای عظیم پایینی قایق پرنده بیرون آمد. او با دقت تعادل خود را حفظ کرد و نارنجک را حدود شصت یارد به داخل دریای نقره ای دست نخورده پرتاب کرد.
با یک انفجار ترک خورده و در میان فواره ای از اسپم و اسپری منفجر شد. چهار نفر از آنها به منطقه حاصل از آب شفاف چشم دوختند. “فکر می کنید چقدر عرض فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” جرود با افسرده پرسید.
آنقدر هیجانزده بودند که متوجه پدیدهای نشدند که تقریباً بلافاصله شروع شد. حیوانات کوچکی که دریای نقره ای را تشکیل می دادند، زمانی که صرفاً رطوبت به آنها داده می شد، به سرعت تکثیر می شدند. در اینجا آنها آن رطوبت را داشتند و علاوه بر آن، اجساد همه رفقای مرده خود را برای تغذیه داشتند. شرایط برای تولید مثل تقریباً آنی ایده آل بود. در نتیجه امواج بمبهای انفجاری قوی هنگامی که فضای باز شروع به بسته شدن توسط تودههای تازهای از تهدید نقرهای شد، تقریباً بهطور نامحسوس شروع به فروکش نکردند. فضای باز با یک لایه نازک پوشیده شد که ضخیم تر شد – ضخیم تر – “و چقدر مواد منفجره در آن نارنجک بود؟” “دو اونس TNT.” دیویس شروع به انحراف سؤالات کرد و حالت خوشحال او کمکم محو شد. “دو اونس TNT تقریباً صد و پنجاه یارد مربع از دریای نقره ای را پاک کرد. این مثلاً هفتاد و پنج یارد مربع به اونس مواد منفجره قوی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
جررود میتوانست آنها را هنگام شمعدان سقوط تماشا کند. آنها از اجسام بالدار و گلابی شکل به نقطه کاهش یافتند. سپس یک برق بسیار پایین و فوران آب و اسپری وجود داشت. در یک لحظه که فروکش کرده بود، و او یک نقطه دوم و بزرگتر آبی تیره را در کنار نقطه اول دید. جررود با هیجان گفت: “من معتقدم که تو این کار را انجام دادی.” “شما مطمئناً ظاهر نقره ای را از بین برده اید.
جرات دارید پایین تر بروید؟” دیویس با خوشحالی گفت: حتما. هواپیما مانند یک تیر شیرجه زد و به سختی پانصد فوت از سطح زمین صاف شد. جررود با عینک لکه های تیره را بررسی کرد. آشفتگی به طور هشت پا کامل فروکش نکرده بود، و او میتوانست امواج غیرقابلتردید را ببیند که هنوز از نقطهای که بمبها در آن سقوط کرده بودند، تابش میکردند. وقتی جررود به او گفت دیویس مثل یک پسر بچه پوزخند زد.
ناگهان گفت: «در فضای باز فرود میآییم و مطمئن میشویم» و هواپیما دوباره شیرجه زد. قبل از اینکه جررود بتواند اعتراض کند، آنها فقط سطح دریای نقره ای را زیر و رو می کردند. هواپیما به آرامی در نقطه مایع اقیانوس مستقر شد و دیویس موتورها را خاموش کرد. سرنشینان کابین مشتاقانه از پنجره ها به بیرون نگاه می کردند. همه در مورد آنها، در فضایی ۷ نشان که شاید شصت یا هفتاد یارد عرض داشت، آب زرد و روغنی بود.
اما مطمئناً آب بود، و نه چیزهای وحشتناک و ژله مانندی که دنیا این همه دلیل برای ترس داشت. ضربه مغزی ناشی از بمب انفجاری قوی، پوستههای شکننده حیوانات نقرهای را شکسته بود، و با از بین رفتن حفاظت آنها، دوباره به مایع تبدیل شده بودند. اما در لبه آن فضا، دریای نقره ای دوباره آغاز شد، آرام و بدخیم مانند قبل. هواپیما به آرامی روی سطح شناور عاشقانه بود در حالی که طرف کوچک به خودش تبریک می گفت.
دیویس با افتخار گفت: “این کار می کند.” نیتا دستش را به شدت فشرد. او با خوشحالی اعلام کرد: “می دانستم که او به چیزی فکر می کند.” ایولین و جرود در حال تخمین مساحت آب پاک شده با چهره هایی بودند که به تدریج درازتر می شدند. ایولین متفکرانه پیشنهاد کرد: «ببینیم که یک نارنجک دستی چقدر فضای خالی می کند. دیویس پرونده را باز کرد و یکی از بمب های کوچک شیطانی را بیرون آورد. او از پنجره عبور کرد و روی هواپیمای عظیم پایینی قایق پرنده بیرون آمد. او با دقت تعادل خود را حفظ کرد و نارنجک را حدود شصت یارد به داخل دریای نقره ای دست نخورده پرتاب کرد.
با یک انفجار ترک خورده و در میان فواره ای از اسپم و اسپری منفجر شد. چهار نفر از آنها به منطقه حاصل از آب شفاف چشم دوختند. “فکر می کنید چقدر عرض فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” جرود با افسرده پرسید.
آنقدر هیجانزده بودند که متوجه پدیدهای نشدند که تقریباً بلافاصله شروع شد. حیوانات کوچکی که دریای نقره ای را تشکیل می دادند، زمانی که صرفاً رطوبت به آنها داده می شد، به سرعت تکثیر می شدند. در اینجا آنها آن رطوبت را داشتند و علاوه بر آن، اجساد همه رفقای مرده خود را برای تغذیه داشتند. شرایط برای تولید مثل تقریباً آنی ایده آل بود. در نتیجه امواج بمبهای انفجاری قوی هنگامی که فضای باز شروع به بسته شدن توسط تودههای تازهای از تهدید نقرهای شد، تقریباً بهطور نامحسوس شروع به فروکش نکردند. فضای باز با یک لایه نازک پوشیده شد که ضخیم تر شد – ضخیم تر – “و چقدر مواد منفجره در آن نارنجک بود؟” “دو اونس TNT.” دیویس شروع به انحراف سؤالات کرد و حالت خوشحال او کمکم محو شد. “دو اونس TNT تقریباً صد و پنجاه یارد مربع از دریای نقره ای را پاک کرد. این مثلاً هفتاد و پنج یارد مربع به اونس مواد منفجره قوی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.