کیت و کت را هر دو روی صندلی گذاشت و به آرامی کنار گاری رفت. آنها در جاده کنار کانال به سمت خانه بیرون رفتند. درست زمانی که آفتاب در غرب کم کم داشت به آنجا رسیدند و ورو ودر برای غذا دادن به جوجه هایش بیرون می رفت.
روزی که اسکیت هایشان را گرفتند
یک روز صبح، وقتی کیت و کت برای غذا دادن میخوام به جوجه اردکهایشان زود بیرون دویدند، سرما بینی و گوشهایشان را گرفت.
کت گفت: “هر روز سردتر می شود. خیلی زود زمستان خواهد آمد.”
به سمت کانال دویدند. غاز پیر و غاز و غازها – که ماهانه اکنون نیمه بزرگ شده بودند – روی ساحل ایستاده بودند و ناراضی به نظر می رسیدند: یک صفحه نازک یخ در سراسر کانال وجود داشت و آنها نمی توانستند شنا کنند.
کیت یک چوب گرفت و یخ را شکست. ورقه های کامل نازک آن، مانند تکه های شیشه شکسته، به زودی در اطراف شناور شدند. و غاز پیر، غاز، و همه غازها در صفوفی از ساحل به داخل آب رفتند.
آنها برای مدتی در میان تکه های یخ شنا کردند، اما محمد آنقدر سرد بود که به زودی دوباره از ساحل به زیر آفتاب آمدند و دم خود را تکان دادند تا آب را تکان دهند. بعد همگی زیر آفتاب نشستند تا پاهایشان گرم شود.
کیت و کت در جاده بالا و پایین میدویدند و تا زمانی که گونههایشان سرخ میشد و مثل نان تست گرم میشدند بازی میکردند. سپس به آشپزخانه گرم دویدند.
کتری روی آتش آواز می خواند و بوی قهوه در هوا به مشام می رسید. مقداری در یک فنجان بزرگ به دوقلوها داد. او مقدار زیادی شیر ریخت و به هر کدام یک تکه شکر داد تا با آن شیرین شود.
“یکشنبه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس نوح , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” کت پرسید. یکشنبه ها گاهی قهوه می خوردند. روزهای دیگر شیر داشتند.
گفت: “نه.” اما هوا سرد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است و من فکر می کردم که یک فنجان قهوه همه ما را گرم می کند.
در حالی که آنها در حال نوشیدن قهوه خود بودند، کیت و کت در مورد یخ صحبت کردند و اینکه وقتی زمستان فرا می رسید با سورتمه های خود در کانال ها چه لذتی خواهند داشت.
کیت گفت: “من به شما می گویم این چیست، کت.” “من فکر می کنم ما آنقدر بزرگ هستیم که بتوانیم اسکیت داشته باشیم. هانس هیت از من خیلی بزرگتر نیست و او زمستان گذشته اسکیت داشت. می خواهم همین روز از پدر بپرسم.”