چهارشنبه ۱۴ شهریور ۰۳ | ۱۵:۵۸ ۳ بازديد
او سالن پر از آن آثار وحشتناک الهیاتی خود را دارد، درست مثل اینکه خدا هرگز چیزی زیبا خلق نکرده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی گاو , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!
و از آنجایی که من دور بودم، خانم گلوریا دیل وحشتناک مسئولیت کامل کلیسا را به دست گرفت، و او یکی از آن موجوداتی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که به شما اجازه نمی دهد.
شمع را در اتاقک ارگ بسوزانید. و گرگ پدر هرگز برای نزاع در مورد چیزها فایده ای نداشت.» (پدر هلن، کشیش آستین دیویس، رئیس کلیسای اسقفی کوچک در شهر اوکدیل درست در آن سوی مزارع بود.) دختر با لحن گفت: “من فقط دیشب رسیدم” و به جای آواز خواندن، خوشحالی خود را به این شکل تخلیه کرد. ; اما من دو شمع پیه را در اتاق زیر شیروانی شکار کردم و فردا آنها را در کلیسا خواهید دید.
اگر شکایتی در مورد بو وجود داشته باشد، به خانم دیل می گویم که باید بخور بخوریم، و او آنقدر از این موضوع هیجان زده می شود که من به طور پیش فرض شمع ها را حمل می کنم. من میخواهم پرنده اصلاحات دیگری را نیز به اجرا بگذارم، – من میخواهم گروه کر را با آهنگ بخوانند!» مرد جوان که در طول سخنان خود هرگز چشمانش را از چهره درخشان دختر برنداشته بود، قول داد: “اگر فقط همانطور که اکنون می خواندید بخوانید.
هیچ کس بقیه گروه کر را نخواهد شنید.” به نظر می رسید هلن متوجه این موضوع نشده بود، زیرا او در حال مرتب کردن گل همیشه بهار بود. حالا او آنها را با دستمالش خشک می کرد قبل از اینکه آنها را روی لباسش ببندد. او در حالی که سرش را به سمت پایین خم کرده بود، گفت: “شما باید خودتان آواز خواندن را یاد بگیرید.” آیا شما بیشتر از گذشته گرفتن به موسیقی اهمیت می دهید؟ پاسخ این بود: «فکر میکنم همانطور که در آن زمان به آن اهمیت دادم.
هر وقت آن را بخوانی، اهمیت میدهم». “پوه!” هلن گفت: از گل همیشه بهارش بلند شد. «به هر حال ایده یک شاعر گنگ، مردی که نمی تواند آهنگ های خودش را بخواند! آیا نمیدانی که اگر میتوانستی آواز بخوانی و خودت را به شکلی باشکوه خوشحال کنی که من الان بودم، و میخواهم بیشتر باشم، میتوانی هر زمان که بخواهی شعر بنویسی.» آرتور گفت: “من می توانم این را باور کنم.
پس چرا تا به حال یاد نگرفتی؟ شاعران انگلیسی ما همه موجودات مضحکی در مورد موسیقی بوده اند. من فکر نمیکنم در این قرن کسی باشد، به جز براونینگ، که واقعاً چیزی در مورد آن میدانست، و تمام نالهها و سوزشهای آنها برای الهام گرفتن چیزی در دنیا نبود جز نیاز به موسیقی. همین روزها داشتم «کاخ هنر» را میخواندم، و آن «لذتخانه اربابی» با همه پیشرفتهای مدرنش و بدون صدای موسیقی وجود داشت. البته روح بیچاره باید به دنیای رنج برمیگشت، اگر قرار بود دوباره یک عضو دستی بشنود.
شاعر جوان اعتراف کرد: «این قطعاً یک نظریه بدیع فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. “وقتی به الهام نیاز داشته باشم نزد شما خواهم آمد.” دختر اضافه کرد: “بیا و آهنگ هایت را برای من بیاور و من آنها را برایت می خوانم.” شما می توانید یک شعر در مورد آن نهر برای من بنویسید. همینطور که از جاده پایین میآمدم به این فکر میکردم که اگر شاعر بودم باید حرفهای قشنگی برای گفتن به آن نهر داشته باشم. آیا آن را برای من انجام میدهی؟» مرد جوان با تردید گفت: «من قبلاً سعی کردم یکی بنویسم. “آهنگ؟” از هلن پرسید. “بله.” “اوه، خوب! و من برای آن موسیقی خواهم ساخت.
و از آنجایی که من دور بودم، خانم گلوریا دیل وحشتناک مسئولیت کامل کلیسا را به دست گرفت، و او یکی از آن موجوداتی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که به شما اجازه نمی دهد.
شمع را در اتاقک ارگ بسوزانید. و گرگ پدر هرگز برای نزاع در مورد چیزها فایده ای نداشت.» (پدر هلن، کشیش آستین دیویس، رئیس کلیسای اسقفی کوچک در شهر اوکدیل درست در آن سوی مزارع بود.) دختر با لحن گفت: “من فقط دیشب رسیدم” و به جای آواز خواندن، خوشحالی خود را به این شکل تخلیه کرد. ; اما من دو شمع پیه را در اتاق زیر شیروانی شکار کردم و فردا آنها را در کلیسا خواهید دید.
اگر شکایتی در مورد بو وجود داشته باشد، به خانم دیل می گویم که باید بخور بخوریم، و او آنقدر از این موضوع هیجان زده می شود که من به طور پیش فرض شمع ها را حمل می کنم. من میخواهم پرنده اصلاحات دیگری را نیز به اجرا بگذارم، – من میخواهم گروه کر را با آهنگ بخوانند!» مرد جوان که در طول سخنان خود هرگز چشمانش را از چهره درخشان دختر برنداشته بود، قول داد: “اگر فقط همانطور که اکنون می خواندید بخوانید.
هیچ کس بقیه گروه کر را نخواهد شنید.” به نظر می رسید هلن متوجه این موضوع نشده بود، زیرا او در حال مرتب کردن گل همیشه بهار بود. حالا او آنها را با دستمالش خشک می کرد قبل از اینکه آنها را روی لباسش ببندد. او در حالی که سرش را به سمت پایین خم کرده بود، گفت: “شما باید خودتان آواز خواندن را یاد بگیرید.” آیا شما بیشتر از گذشته گرفتن به موسیقی اهمیت می دهید؟ پاسخ این بود: «فکر میکنم همانطور که در آن زمان به آن اهمیت دادم.
هر وقت آن را بخوانی، اهمیت میدهم». “پوه!” هلن گفت: از گل همیشه بهارش بلند شد. «به هر حال ایده یک شاعر گنگ، مردی که نمی تواند آهنگ های خودش را بخواند! آیا نمیدانی که اگر میتوانستی آواز بخوانی و خودت را به شکلی باشکوه خوشحال کنی که من الان بودم، و میخواهم بیشتر باشم، میتوانی هر زمان که بخواهی شعر بنویسی.» آرتور گفت: “من می توانم این را باور کنم.
پس چرا تا به حال یاد نگرفتی؟ شاعران انگلیسی ما همه موجودات مضحکی در مورد موسیقی بوده اند. من فکر نمیکنم در این قرن کسی باشد، به جز براونینگ، که واقعاً چیزی در مورد آن میدانست، و تمام نالهها و سوزشهای آنها برای الهام گرفتن چیزی در دنیا نبود جز نیاز به موسیقی. همین روزها داشتم «کاخ هنر» را میخواندم، و آن «لذتخانه اربابی» با همه پیشرفتهای مدرنش و بدون صدای موسیقی وجود داشت. البته روح بیچاره باید به دنیای رنج برمیگشت، اگر قرار بود دوباره یک عضو دستی بشنود.
شاعر جوان اعتراف کرد: «این قطعاً یک نظریه بدیع فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. “وقتی به الهام نیاز داشته باشم نزد شما خواهم آمد.” دختر اضافه کرد: “بیا و آهنگ هایت را برای من بیاور و من آنها را برایت می خوانم.” شما می توانید یک شعر در مورد آن نهر برای من بنویسید. همینطور که از جاده پایین میآمدم به این فکر میکردم که اگر شاعر بودم باید حرفهای قشنگی برای گفتن به آن نهر داشته باشم. آیا آن را برای من انجام میدهی؟» مرد جوان با تردید گفت: «من قبلاً سعی کردم یکی بنویسم. “آهنگ؟” از هلن پرسید. “بله.” “اوه، خوب! و من برای آن موسیقی خواهم ساخت.